English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2568 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ships U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ship U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
stow away U مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
steamboat U قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
zapping U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
explode U گسترده کردن
explodes U گسترده کردن
exploding U گسترده کردن
exploded U گسترده کردن
splays U باز کردن گسترده
splay U باز کردن گسترده
splayed U باز کردن گسترده
splaying U باز کردن گسترده
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
endurance U حداکثرتوان پرواز یا حرکت
final heading U سمت پرواز یا حرکت نهایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
flight U پرواز کردن
fly U پرواز کردن
kite U پرواز کردن
to launch into the air U پرواز کردن
aviate U پرواز کردن
kites U پرواز کردن
to take wing U پرواز کردن
take off U پرواز کردن
to take off U پرواز کردن
to ban from flying U قدغن کردن پرواز
fly U پرواز کردن پریدن
planing U صاف کردن پرواز
planes U صاف کردن پرواز
plane U صاف کردن پرواز
to impose [place] a flying ban U قدغن کردن پرواز
planed U صاف کردن پرواز
formate U بصورت صف یاستونی پرواز کردن
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
glides U پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided U پرواز کردن بدون نیروی موتور
take off U جهش کردن شروع به پرواز به پروازدرامدن
glide U پرواز کردن بدون نیروی موتور
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
hovering U پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
glide path U مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
get off U حرکت کردن عزیمت کردن
behaves U سلوک کردن حرکت کردن
behaved U سلوک کردن حرکت کردن
behave U سلوک کردن حرکت کردن
behaving U سلوک کردن حرکت کردن
treks U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
cell relay U روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
inflight reliability U تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
have way on U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
move U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
departure U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
imbark U باکشتی بودن
embarcation U حمل باکشتی
embarcation U عزیمت باکشتی
waterline U خط بر خورد اب باکشتی
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
lugs U سنگین حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
lug U سنگین حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
to sail a sea U باکشتی عبورکردن ازدریا
shippable U قابل حمل باکشتی
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
zooms U با صدای وزوز حرکت کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
accosted U در امتداد چیزی حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
shuffling U این سو وان سو حرکت کردن
shuffles U این سو وان سو حرکت کردن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
wriggling U حرکت کرم وار کردن
wriggles U حرکت کرم وار کردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com